_{هرچیزی که مایه تعلق انسان می شود او را وابسته این کره خاکی می کند}

_{و این وابستگی انسان را از یاد می برد که قرار است بزودی بروی ...}

_{قرار نیست بمیری ! نه !  تو را برای حیات جاودان آفریده اند ....مرگ یعنی از بین رفتن و نیست شدن}

قرار است ، به مرحله بعدی زندگیت منتقل شوی و در این انتقال هر چه دلبستگی های انسان بیشتر باشد ، رفتن ! سخت تر می نماید

 موبایل ، کامپیوتر ، ماشین ، اینترنت ، همسر  ، فرزند ، پدر ، مادر ، دوست ! همه می توانند دلبستگی ما باشند

و از آن بالاتر امور معنوی ، مسجد ما !  هیئت ما ! گروه ما !

و امان از وقتی که معنویات و دین ما ، دلبستگی ما شود !

و اینجاست که  باید به خود نهیب زد ، به هیچ چیز جز خود خدا دل نبند که

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

 خدایا راضیم کن !

در این درگه که گه گه که که و که که شود نا گه ...........به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه

خیلی وقت ها انسان های کوچک به جایی می رسند و ناگهان مانند بادکنک بزرگ می شوند و خیلی وقت ها آدم های بزرگ از عرش به فرش تنزل پیدا می کنند

نمی خواهم مصداقی صحبت کنم ...برای خودم می نویسم به خودم می گویم ، به بهترین رفقا و همسرم ....

بارها این عبارت را بکار برده ام ، "ما ملت جوگیری هستیم" ....بیاییم کمی جوگیر نشویم ...

تا بجایی رسیدیم جوگیر نشیم 

تا هر چیزی مد شد جو گیر نشیم

تا یک عده یک کاری را انجام دادند جوگیر نشیم

با مسائل با منطق و اصول برخورد کنیم ، بر اساس عقل نه احساس ، مشکل ما کنار گذاشتن عقل در برابر عرف و احساسه   

اگرچه مشکلات زیاد است ، اگرچه از دوست و دشمن ، مسلمان و غیر مسلمان ، همسایه و غیر همسایه ، در گذشته و حال ، ضربه خورده ایم ولی دلمان هنوز سبز است و پاییزی نشده

ما مقاومتدر راه آرمان ها را از پدرانمان و پیشوایانمان آموخته ایم...

هرچیزی بهایی دارد و استقلال و عدم وابستگی  بهایی بس گزاف

ما پیروان  راه امام ، شهدا و رهبری هستیم که فعلا قدرش را نمیدانیم ....

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم/ ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چو گلدان خالی لب پنجره/ پر از خاطرات ترک خورده‌ایم

اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم/ اگر خون دل بود ما خورده‌ایم

اگر دشنه دشمنان، گردنیم/ اگر خنجر دوستان گرده‌ایم

اگر دل دلیل است آورده‌ایم/ اگر داغ، شرط است ما برده‌ایم

گواهی بخواهید اینک گواه/ همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم

دلی سربلند و سری سر به ‌زیر/ از این دست عمری به‌ سر برده‌ایم

حکایت ملت ماست ...از زبان مرحوم قیصر امین پور

فرصتی شد در ایام عید سری به حافظ زدم که حافظه ماست

و اندر دیوانش کمی دست و پا زدم

لذت بخش بود

دلا دلالت خیرت دهم براه نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش