89/12/8
11:10 ص
حکایت ما و نسبت ما با امام زمانمان حکایت شبنم و خورشید است . دوست داریم در کنارش باشیم ، دوست داریم که بیاید ، دوست دارید ظهور کند و جهان را از عدل و داد پر کند ولی هنوز بلوغ کافی را پیدا نکرده ایم ...باید دریا شویم تا بیاید .
جرقه های آتش دریا شدن مردم جهان از مصر و لیبی و یمن و بحرین و ... بگوش می رسد .
شعری است از قیصر امین پور که خیلی دوستش دارم ، بخصوص قسمتی که قرمز شده....
به یادت داغ بـر دل مـی نشانـم
زدیده خون به دامن می فشانم
چو نــی گر نالم از سوز جـدایـی
نیستان را به آتش می کشانم
به یادت ای چـراغ روشـن مـن
ز داغ دل بسوزد دامـن مـن
ز بس در دل گل یادت شکوفاست
گرفتـه بـوی گـل پیــراهن مـن
همه شب خواب بینم خواب دیدار
دلـی دارم دلـی بـی تـاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تـاب دوری و نه تاب دیــدار
سـری داریـم و سـودای غـم تـو
پـری داریـم و پــروای غم تـو
غمت از هر چه شادی دلگشاتـر
دلـی داریـم و دریــای غم تـو
89/10/30
11:20 ص
ناتوان ترین مردم کسى است که در دوست یابى ناتوان است
و از او ناتوان تر آن که دوستان خود را از دست بدهد.
این سخنی است قابل تأمل که بارها در زندگی به آن فکر کرده ام
این سخنی است از مولا امیرالمومنین ، که سید رضی در نهج البلاغه حکمت 12 آن را آورده است
89/9/7
10:44 ص
چند روز پیش خدمت یکی از دوستان بودم ، این حکمت امیرالمومنین را به من معرفی کرد ، بسیار تکان دهنده است ، مخاطبش هم واقعا خود ما هستیم ،گفتم شاید دوستان هم ببینند خوب باشد ، متن عربی اش را از این لینک می توانید ببینید :
http://www.aviny.com/nahj/hekmat/page2.aspx
مردى از امیرالمومنین درخواست اندرز کرد.ایشان فرمودند :
از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد،
در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است
، اگر نعمت ها به او برسد سیر نمى شود ، و در محرومیت قناعت ندارد ،
از آنچه به او رسید شکرگزار نیست و از آنچه مانده ، زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز مى دهد اما خود پروا ندارد ،
به فرمانبردارى امر مى کند اما خود فرمان نمى برد ،
نیکوکاران را دوست دارد ، اما رفتارشان را ندارد ،
گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است ، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد ، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد،
اگر بیمار شود پشیمان مى شود ، و اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند ؛
اگر به گشایش ، دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند ، نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد ، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد.
براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران ، و بیش ار آنچه که عمل کرده امیدوار است .
اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود ، و اگر تهى دست گردد ، مأیوس و سْست شود ،
چون کار کند در آن کوتاهى ورزد ، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید ،
چون در برابر شهوت قرار گیردگناه را برگزیده ، توبه را به تأخیر اندازد ،و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند ،
عبرت آموزى را طرح مى کند اما خود عبرت نمى گیرد ،
در پند دادن مبالغه مى کند اما خود پند پذیر نمى باشد.
براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد ، از مرگ هراسناک است اما فرصت را از دست مى دهد ، گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک مى پندارد، طاعت خود را ریاکارانه بر خورد مى کند ، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد ، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى کند اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد . دیگران را هدایت اما خود را گمراه می کند ، اطاعت می شود ولی خودش مخالفت می کند . حق خود را به تمام می گیرد اما حق دیگران را به کمال نمی دهد . از غیر خدا می ترسد اما از پروردگار خود را نمی ترسد .
سخن بسیار مى گوید ، اما کردار خوب او اندک است !
http://www.aviny.com/nahj/hekmat/page2.aspx
89/7/20
1:50 ع
زمانی حس نوشتن بود و وقت نوشتن کم بود
اکنون نه حس نوشتن هست و نه وقتش ...
ولی هنوز دوست دارم که بنویسم !
لذا باید زودتر این گره را باز کرد
88/7/17
7:55 ص
بقول معروف ، همیشه در اوج ماندن از به اوج رسیدن خیلی مشکل تر است
دوست دارم به اوج برسیم و در آن باقی بمانیم
توکل بر خدا